جدول جو
جدول جو

معنی زخمه زن - جستجوی لغت در جدول جو

زخمه زن
(خَ تَ / تِ)
زخمه زننده. نوازندۀ سازهایی از قبیل رباب و بربط. ساز زن. رجوع به زخمه زدن شود:
زخمه بر ابریشم عطار زن
ار بصد زاری نوایی میزنی.
عطار.
ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی
زاری از ما نی، تو زاری میکنی.
مولوی (مثنوی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چامه زن
تصویر چامه زن
نوازنده، خواننده، کسی که نغمه و سرودی را با ساز بزند یا بخواند، برای مثال بدان چامهزن گفت کای ماه روی / بپرداز دل، چامۀ شاه گوی (فردوسی - ۶/۴۸۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
به کسی زخم و جراحت وارد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغمه زن
تصویر نغمه زن
نغمه زننده،، نغمه ساز، نغمه پرداز
فرهنگ فارسی عمید
(گَ دَ دَ / دِ)
خیاط و بخیه کننده. (آنندراج). کسی که بخیه می زند و می دوزد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ رَ تَ)
نواختن سازهایی که با مضراب و شکافه نواخته میشوند. مضراب با تار آشنا ساختن. ساز زدن:
ای زخمه زنان شد چو بهشتی ز رخش صدر
در صدر بهشت از ره داود رهی کو.
سنائی.
رطل کشان صبح را نزل و نوای تازه نیست
زخمه زنان بزم را ساز و نوای تازه بین.
خاقانی.
زدم زخمه ای چند زنگی فریب
برون بردم از جان زنگی شکیب.
نظامی.
رجوع به زخمه ساختن، زخمه راندن و زخمه ریختن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خامه زن
تصویر خامه زن
نقاش صورتگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
آنکه جراحت وارد کند جارح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمه زن
تصویر نغمه زن
نغمه پرداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چامه زن
تصویر چامه زن
نوازنده، خواننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخمه زدن
تصویر زخمه زدن
مضراب زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامه زن
تصویر خامه زن
((~. زَ))
نقاش، صورتگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
((~. زَ دَ))
جراحت وارد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
جرحٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
Wound
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
blesser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
yaralamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
상처를 입히다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
زخم دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
kujeruhi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
ทำให้บาดเจ็บ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
আঘাত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
לפצוע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
傷つける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
herir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
melukai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
घाव करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
verwonden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
ferire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
ferir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
zranić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
поранити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
verletzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
ранить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زخم زدن
تصویر زخم زدن
伤害
دیکشنری فارسی به چینی